اساسی­ترین مفهوم در مطالعات جنسیتی، معنی واژه جنسیت و بالطبع تفاوت آن با واژه جنس می‌باشد. واژه جنس به مرد بودن و زن بودن فرد بر اساس ویژگی­های جسمی آنها، اشاره دارد و جنسیت ساختاری اجتماعی است که معرف رفتارها و باور­های این دو جنس است. در حقیقت جنسیت به ساختار­های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی­ای اشاره دارد که مفاهیم مردان و زنان در جامعه را تعریف می‌کند و انتظارات جامعه از زنان و مردان را بازگو می نماید. بنابراین دو مفهوم جنس و جنسیت متفاوت بوده  و جامعه­شناسان معتقدند که از آنجا که جنسیت مفهومی اجتماعی است، این جامعه است که روند هویتی جنسیتی افراد را مشخص می سازد و جنسیت در طول تاریخ در معرض تغییر و دگرگونی قرار دارد.

در سال 1938، اریک اچ. اریکسون روانکاو متوجه شد که اگر به دو گروه دختران و پسران خردسال قطعات چوبی یکسان با تکلیف یکسان بدهد، گروه ها به نتیجه کاملا متفاوتی میرسند. هر دو گروه باید صحنه‌ای هیجانی از یک فیلم خیالی را می ساختند. نتیجه کار دختران در گروه مورد بررسی متمایل به فضاهای مدور و درونگرا بود همراه با صحنه هایی آرام، ایستا و همراه با تزیینات اما پسرها فضاهایی برونگرا با برج‌هایی بلند ساختند در کنار صحنه های ترافیکی منظم و یا صحنه های پر تحرک با حیوانات، ماشین‌های مسابقه و مانند آن . ترکیب های متفاوت ساخته شده به تعبیر اریکسون، به حساب ویژگی های جنسی خاص هر گروه گذاشته شد.

در سال های 1960 اچ.لنزدل محقق آمریکایی تلاش کرد تا سازمان دهی متفاوت مغز مردان و زنان را در محدوده ی عملکردی شان نشان دهد. بخش هایی از مغز که به عملکرد های صحبت کردن، حرکت اعضا و فعالیت های دیگر اختصاص یافته اند بر حسب جنسیت افراد در نیمکره های متفاوت مغز استقرار یافته اند و در واقع با وجود ساختار نسبتا یکسان مغز هر دو گروه، متفاوت از هم عمل می کنند. نتایج پژوهش های انجام شده دلالت بر قابلیت های زبانی بالاتر در زنان و تفکر فضایی برتر در مردان البته به طور میانگین دارند.

سوزان سکرت وراجر هارت، که هر دو پرفسورهای روانشناس آمریکایی هستند،  در طی پژوهش هایی نتیجه گرفتند که بین جنسیت های مختلف تفاوت‌های بیولوژیکی آشکاری وجود دارد. به عنوان مثال درک فضایی دختران و پسران متفاوت است که می‌تواند به عملکرد مغز مرتبط باشد. در حقیقت مغز زنان و مردان با آنکه ساختار یکسانی دارند اما عملکردشان تا اندازه‌ای متفاوت است. البته که جامعه، انتظارات جامعه از آنان، خانواده و آموزش نیز در این باره نقش تعیین کننده‌ای دارند. مطالعات انجام شده بوسیله آنان، نشان داده است که در ایالات متحده، میزان فعالیت دختران در فضای بیرون خانه کمتر از فعالیت پسران است. دختران آموزش داده می‌شوند تا فضایی کمتر اشغال نمایند و کمتر در فضا فعالیت نمایند

لوس ایریگاری و هلن سیکسو ،نویسنده های فمینیست فرانسوی، با تلاش های بسیار نشان دادند که سوژه‌ی زنانه و مردانه به شیوه‌های متفاوتی ساخته می‌شوند و مردان و زنان متفاوت فکر می‌کنند و متفاوت عمل می‌کنند. ایریگاری با بررسی تفکر زنان و مردان بیان کرد که تفکر مردانه بر اصول ساده و قطعی استوار و در مقابل تفکر زنانه خصوصیاتی چون ابهام، فعالیت، سیالیت و دارای معانی متعدد بودن را داراست.

چندین تفاوت کلیدی میان زنان و مردان، در جهت گیری آنها و مشمولیت آنها در محیط وجود دارد. چنین تفاوت‌هایی بر اساس مسائل اجتماعی و از طریق توسعه هویت شخصی زنان و مردان و بواسطه تقسیم کارهای سنگین بوجود آمده است. از همان زمان کودکی دختران مجاب میشوند تا نسبت به پسران کمتر فعالیت‌های فیزیکی داشته باشند، بیشتر بترسند و کمتر کنجکاوی نمایند. از این تفاوت ها در ذهن و رفتار که توسط دانش هایی چون روان شناسی و جامعه شناسی تایید شده، می‌توان نتیجه گرفت که رویکرد زنان و مردان به معماری نیز متفاوت است. چرا که هم بدن زنانه با بدن مردانه و هم ذهن زنانه با ذهن مردانه متفاوت است. بنابراین باید راهی بیابیم برای خلق معماری جدیدی که انتظارات هر دو گروه را برآورده کند. معماری ای که هم برای تفاوت ها ازرش قایل شود و هم به نیازهای جسم توجه کند.

در نظریات اجتماعی، فضا داده‌ای نیست که از پیش موجود باشد بلکه به گونه‌ای که هانری لوفور بیان می‌کند* توسط جامعه تولید شده و در خلال روابط اجتماعی تحول می یابد. بنابراین باید رابطه‌ای دیالکتیکی با کنشگران اجتماعی در نظر گرفته شود.

در تعریف رابطه‌ی دیالکتیکی بین فضا و اجتماع کار جغرافی دانان مارکسیست مانند دیوید هاروی و ادوارد سوجا از اهمیت بسیاری برخوردار است. آنان معتقدند که فضا محصولی اجتماعی و متقابلا لازمه‌یک محصول اجتماعی است.

بدین صورت، انواع فضاهای اجتماعی ساخته شده و مصرف شده بوسیله عاملان اجتماعی، به تجربیات اجتماعی و کنش‌های متقابل آنان ساختار بخشیده و به توانایی هایشان در شناخت خود به عنوان عوامل اجتماعی فضا تغییر شکل می دهند. اما از طرف دیگر فضا در عین حال که فعالیت‌هایمان را محدود کرده و بر آن تاثیر می‌گذارد اما عوامل اجتماعی امکان تغییرو تسلط بر فضا را نیز تا حدودی دارند از جمله طریقه نوع استفاده از فضا.

این نوع استفاده از فضا متاثر از شرایط زندگی، فرهنگ و هرکدام از عوامل اجتماعی متفاوت است و بنابراین این شرایط اجتماعی باید بر فضاهای مورد استفاده عوامل اجتماعی و یا ساخته شده توسط آنان تاثیر بگذارد. بنابراین زمانی که از امکان استفاده مساوی همه شهروندان از فضا سخن به میان می آید، یکی از الگوهای تعیین کننده؛ جنسیت،به عنوان یک مقوله اجتماعی و متاثر از فرهنگ حاکم بر جامعه است.

ساختار جنسیت مانند تمامی امور اجتماعی به زمان و مکان وابسته بوده و با تغییر بسترهای اجتماعی متحول می‌شود. آن چنان که فضا در معماری و شهرسازی تعریف می‌شود، مقوله‌ای است از سویی کالبدی که شامل فضای فیزیکی بوده و از سوی دیگر اجتماعی. این دو جنبه‌ای بودن فضا تاکید بر تجلی ارزش ها ی نظام اجتماعی در فضای فیزیکی است و بنابراین مناسبات جنسیتی در فضا تعریف شده و بدین طریق ارتباط جنسیت و فضا تعریف می‌شود.

جنسیت و ساختار هویت های جنسیتی برای فهم تفاوت‌های تجارب زیستی افراد در شهر از اهمیت بسیاری برخوردار است. هویت جنسیتی به عنوان یکی از بخش‌های اصلی هویت اجتماعی و یک ساختار اجتماعی، به شدت با “فضا” مرتبط است. چرا که “جنسیت” بخشی از سیستم اجتماعی را تشکیل داده و نظام اجتماعی یک بعد مهم از “فضا” است. بنابراین در یک مجموعه از ارتباطات متقابل، در حالی که فضا و جنسیت توسط اجتماع و قدرت های اجتماعی تولید می‌شوند، از طرف دیگر ابعاد فیزیکی فضا، روابط اجتماعی و در پی آن هویت جنسیتی را نیز تحت تاثیر قرار می دهند

پس فضا رفتار ها را تحت تاثیر قرار می دهد همانطور که فضا با توجه به رفتار ها تولید شده است. واضح است که رفتار های افراد متاثر از جنسیت آنان می‌باشد و بنابراین جنسیت بر فضا تاثیر گذاشته و تاثیر می پذیرد. زنان و مردان به مثابه دو گروه متمایز، داراي نيازها و نقش­ها، هنجارها و مسائل مخصوص به خود هستند. تفاوت­هاي اجتماعي موجود، صرف نظر از منشا و علت پيدايش پديده­اي واقعي در زندگي روزمره است و بنابراین جهت رسیدن به تعادل در فضا باید نیازهای آنان و تفاوت‌هایشان مورد بررسی قرار گیرد. اين تمايزها مي­توانند در طراحي و مديريت شهرها مورد استفاده قرار گرفته و به ايجاد شهرهاي بهتر بينجامند.

اعتقاد بسیاری از طراحان و معماران فضاهای شهری بر آن است که هر چه میزان دو جنس استفاده کننده از فضا به تساوی نزدیکتر باشند، فضا موفق­تر و هر چه دورتر باشد فضا با شکست مواجه­تر است. بنابراین مساله رسیدن به تعادل در فضاهای عمومی از مهمترین دغدغه های امروز طراحان به شمار می رود. یک فضای عمومی موفق باید در تعداد مردان و زنان استفاده کننده، ویژگی های افراد، روابط و فعالیت‌های انجام گرفته به تنوع و تعادل برسد. در ان صورت این فضا می‌تواند نقشی در بهبود روابط اجتماعی داشته باشد.

ویلیام وایت، جامعه شناس آمریکایی معتقد است که هر چه تعداد زنان در فضایی بیشتر باشد، آن فضا موفق تر بوده و نشانگر فضایی خوب است. وی بیان می‌کند که زنان نسبت به موارد آزار دهنده محیطی حساس ترند و زمان بیشتری را صرف انتخاب فضا می‌کنند.

بنابراین این دغدغه امروزی طراحان جهت خلق و یا ارتقای فضاهای عمومی می باید متاثر از جنسیت کاربران به عنوان عاملی اجتماعی باشد که بتوان تعادلی پایدار را میان اقشار جامعه برقرار کرد. موفقیت و یا شکست این فضاها هم به تعداد زنان و مردان استفاده کننده، ویژگی این افراد و تنوع روابط و فعالیت‌ها وابسته است. و در صورتی که نتایج این سه مورد رضایت بخش باشند بنابراین این فضاها موفق بوده اند.

*پی نوشت:  به بررسی نظریات لوفور در باب شهر و فضا در وبسایت مراجعه شود.

منابع:

اسدی محل چالی، مسعود. (1395). فضاهای جنسیتی و تجربه شهر از ژرف نگری فرهنگی تا مردم سالاری در عمل. تهران: انتشارات آرمانشهر

هولمز، ماری. (1387). جنسیت و زندگی روزمره. (محمد مهدی لبیبی، مترجم). تهران: نشر افکار.

کولمان، دورته(1396). فضا، قدرت، تمایز، مطالعات جنسیت در معماری، ترجمه‌ی نصیر زرین پناه، چاپ اول، انتشارات نظر، تهران.

ورمقانی، حسنا. (1394). رابطه ی جنسیت و فضا در واحدهای مسکونی دوره ی قاجار( خانه های شهری گیلان و مازندران). پایان نامه دکتری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی، تهران.

رهبری، لادن. (1393). جنسیت وشهروندی در تهران: مطالعه ی جامعه شناختی تفاوتهای جنسیتی در حق به شهر.  پایان نامه دکتری جامعه شناسی، دانشگاه مازندران، مازندران.

پرتوی،پروین،شکوهی، مهشید،قرایی، فریبا، حبیبی،میترا(1394)زنان و زندگی شهری، شهرداری تهران،تهران.