مقوله هویت برای پاسخگویی به پرسش”کیستی یا چیستی”قدمتی به بلندای تاریخ دارد.اما همچنان مفهومی چالش برانگیز است به این معنی که بسیار مورد استفاده قرار می گیرد و ظاهرا برای افرادی که آن را به کار میبرند،معنای آشکار و قابل فهمی دارد اما در حوزه پژوهش،تعیین مولفه ها و مصداق های آن،کار دشواری است.هویت در دانش های فلسفه،روان شناسی،ادیبات،جامعه شناسی،هنر و… مورد بحث قرار گرفته است و به مفهومی میان رشته ای بدل شده است.

هویت را می توان امری سیال و متغیر دانست بدین معنی که در طول زمان و از طریق نظام های فرهنگی شکل می گیرد.ابزار های متعددی نیز در علوم مختلف،نشان دهنده هویت فردی و یا جمعی آن عصر می باشند.هویت ،مفهومی سهل و ممتنع است که یکی از مهم ترین مسایل و چالش های جوامع به شمار میرود.

ملاصدرا معتقد است که هویت هر موجودی عبارت از نحوه خاص وجود است.از این رو افراد دارای خصوصیاتی هستند که از یکدیگر متمایز است و به آن هویت گویند.

استوارت هال هویت را یک روند در حال شدن می­داندکه شناسنامه و عامل شناخته شدن است . هویت عامل شناسایی فرد از افراد، شیء از اشیاء و گروه از سایر گروه ها به حساب می­آید. چارلز جنکز معتقد است: «هویت طبقه بندی اشیا و افراد و مرتبط ساختن خود با چیزی یا کسی دیگر است.» به بیانی دیگر هویت محملی برای قرارگیری مشمولات می­باشد. همچنین می­توان از آن به عنوان لایه ورود پدیده ها به شامل شدن در یک اجتماع یاد کرد. علی رغم این واقعیت که هویت در مشابهت ریشه دارد، همواره به تفاوت نیز مربوط می­گردد. کاترین وودوارد معتقد است که هویت از طریق تشابه ارزیابی می­شود؛ تشابه با انسان هایی مثل ما و تفاوت با آنهایی که مثل ما نیستند. از این رو لغت هویت مستلزم درک دو معنای متضاد است. این دو معنا شباهت و تفاوت می­باشند؛ شباهت درون گروهی در عین تفاوت برون گروهی. این کیفیت به مفهوم متباین بودن در عین هماهنگی نیز شباهت دارد و می­توان آن را «تمایز از غیر و تشابه با خودی» دانست. کریستوفر الکساندر، هویت را تجسم کالبدی کیفیت های بی نام در بناها می­داند، کیفیت هایی که مبنای اصلی حیات و روح هر انسان، شهر، بنا و یا طبیعت بکر هستند، اما نمی­توان نامی بر آنها گذاشت. والتر بور معتقد است که هویت همان تفاوت های کوچک و بزرگی است که باعث بازشناخت یک مکان و خوانایی محیط می­شود و حس دلبستگی محیط را بوجود می­آورد. کالن بر اهمیت تفاوت هر محیط با سایر محیط ها تاکید دارد. او هویت را توجه به شخصیت فردی هر محیط و پرهیز از یکنواختی و تشابه محیط های شهری از طریق به جلوه درآوردن ویژگی های خاص هر محیط تعریف می­کند. از نظر راپاپورت هویت قابلیت تمیز و تشخیص عنصری از عنصر دیگر است.

در عرصه معماری بحث از هویت، تقلید از آثار گذشته را به ذهن متبادر می­کند در حالی که هویت با تقلید از گذشته متفاوت است چرا که در بهره گیری از آثار گذشته اگر اشکال و فرم ها، به طور خلاصه جسد گذشته تکرار شود، نامی جز واپس گرایی نخواهد یافت. به علاوه بهره گیری از سنت در آثار معماری نیز به معنای تکرار و تقلید آثار گذشته نبوده و بر اصول و مبانی نظری و فلسفی که خود نیز در حال تکامل هستند متمرکز می­باشد.

هویت در معماری نه صرف تقلیدی بودن است و نه بدیع بودن. مفهوم هویت در معماری با نیازهای افراد مرتبط است و زمان حال را شامل می­شود. هویت مفهومی پویاست که در گذر زمان دچار تحول می­شود و تاثیرپذیری از زمان و روح زمانه از ضرورت های وجودی آن است.

انسان امروز از آن رو دچار بحران هویت است که هویت، دیگر مجموعه ای یکدست از ارزش های ثابت و مطمئن نیست. امروزه مثلا هویت فرانسوی از مرزهای فرانسه فراتر رفته و دامنه ی آن تا کل اروپا گسترش یافته است. و کس چه می­داند شاید فردا تا کل کره زمین گسترده شود.

عناصر اصلی هویت ساز یعنی وجود و ماهیت را در آثار هنری و معماری متناظر معنا و مفهوم یا «ایده اثر هنری» و صورت و ماده آن یا «کالبد» اثر هنری دانست. پس هویت یک اثر هنری و معماری متضمن سنجش و ارزیابی مجموع عناصر ذیل است: 1- ارزیابی عمق و جامعیت ایده هنرمند و نسبت آن با ایده کلی (خداوند و مقام انسان کامل)

2- ارزیابی استعداد و توان هنرمند در تجلی دادن ایده های خود در خلق اثر هنری به صورت یکجا و شایسته

3- ارزیابی کیفیت اجتهاد هنرمند نسبت به در نظر گرفتن مجموع شرایط زمانی و مکانی خلق اثر.

در نتیجه بحران هویت یا ناشی از ایده های سطحی و انحرافی هنرمندان و معماران است و یا ناشی از عدم توجه آنها به مجموع شرایط زمانی و مکانی خلق اثر هنری است و یا نهایتا ناشی از خلق آن معماری توسط افرادی است که توان و استعداد لازم برای آفرینش آثار اصیل و ارزشمند را ندارند. معیارهای فوق چه در حوزه فردی و چه در حوزه اجتماعی و تاریخی قابل تعمیم است.

دو مسئله در باب هویت حائز اهمیت است: یکی به سامان بودن هویت و رخنه نکردن نابسامانی در ساختار آن و دیگری هدفمند بودن هویت و جهت گیری ساختاری آن. اختلال در هر یک از این دو به پدید آمدن بحران در هویت می­انجامد.

بحث هویت، پیوند با گذشته را به ذهن متبادر می­سازد. مطالعات صورت گرفته نشانگر آن است که با هویت بودن آثار معماری گذشته حاصل بازتاب ارزش های انسانی در ساحت معماری است. اما نباید ساخت دوباره بناهایی به شکل آثار معماری سنتی را با ساخت معماری با هویت یکی دانست. معماری سنتی مطابق با نیازهای دوران خود بوده است و ساخت دوباره آنها در زمان حال، در خور مقتضیات دوران معاصر نخواهد بود. برای احیای هویت در دوران معاصر می بایست نیازهای مادی، معنوی، فرهنگی، اقلیمی، اجتماعی، اقتصادی و … زمینه را بررسی کرد و همراه با تکنیک های روز در جهت تولید معماری کارآمد به پیش رفت. ساخت معماری با هویت نه تنها با مفاهیم معاصر و بهره گیری از تکنولوژی روز مغایرت ندارد، بلکه لازمه یکدیگرند.

معماری امروز به تعداد معماران هویت دارد، پس هویتی ندارد، و معماری امروز در پی خلق هویت های جدید است، پس از هویت موجود پیروی نمی­کند. اکثریت بناهای معاصر  تقلیدی کورکورانه از بناهای غربی بدون توجه به فلسفه و مبانی نظری ساخته شده ی آن بناها و یا حتی مجموعه ای ناهمخوانی هستند که نام آنرا معماری کلاسیک گذاشته و در جای جای شهرها روییده اند. بناهایی که نه ارتباطی با زمینه برقرار میکنند و نه با معماری ایران و هم اکنون بی معنایی و بی هویتی معماری ایران می­رود تا به بحرانی فرهنگی بدل گردد. راه رسیدن به هویت واحد را می­توان در هم زبانی آثار معماری یا در همدلی معماران یافت. ایجاد همدلی در معماران بدین معناست که وحدت، اصالت و هویت را نه در چهره ی ساختمان ها، که در ذات و درون مایه ی بناها و به بیانی دقیق تر در وجود معماران بیابیم؛ و یکی از راه های ارتقای معماری معاصر ایران آموزش نسل نوین معماران خواهد بود.به این منظور مدرسه معماری باید اصل را بر آموزش درونی معماری قرار داده و پرورش استعدادهای فطری دانشجویان را بر آموزش بیرونی و اقتباس از مصادیق ترجیح دهد. در این صورت می­توان امیدوار بود که هویت گم شده­ی معماری بازیابی گردد؛ نه از میان مصادیق سنتی، مدرن و پست مدرن و … که از درون پاک و فطرت تزکیه شده­ی شاگردان معماری. آنچه که شاگرد معماری در مدرسه باید بیاموزد نه تکرار معماری گذشته است و نه اقتباس از معماری بیگانه. مدرسه باید نیک بودن و نیک اندیشیدن را به شاگرد بیاموزد تا او نیز همچون نیاکانش نیک بزید و نیک بسازد؛ زیرا قدرت زیبا ساختن بناها از پیش در ما وجود دارد. از سمت دیگر لازم است تا به آموزش مردم از طریق رسانه های جمعی و فضای مجازی نیز بیاندیشیم تا اقبال عموم به بناهای ساخته شده بر پایه اصول بیشتر شود و اینها در طول زمان سبب شکل گیری معماری معاصر ایران به شکلی که باید، خواهد شد.

منابع:

تاجیک، محمدرضا(1384)، روایت غیریت و هویت در میان ایرانیان، فرهنگ گفتمان، تهران.

تقوائی، سید حسین (1391)، از سبک تا هویت در معماری، نشریه هنرهای زیبا، دوره 17، شماره 2، صص 65-73.

حجت، عیسی (1391)، مشق معماری، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم.

قطبی، علی اکبر(1387)، مفهوم هویت و معماری امروز ایران، آیینه خیال، ش 10.

الکساندر، کریستوفر(1381)، معماری و راز جاودانگی، ترجمه مهرداد قیومی، تهران، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.

کیانی، مصطفی (؟)، معماران دوره­ ی بیست ساله (از پرورش تا آموزش معماران و ظهور طبقه جدید معماران)، معماری و فرهنگ، شماره ؟، صص 4-10.

مهدوی نژاد، محمد جواد، بمانیان، محمد رضا، خاکسار، ندا (1389)، هویت معماری؛ تبیین معنای هویت در دوره های پیشا مدرن، مدرن و فرامدرن، نشریه هویت شهر، سال پنجم، شماره 7، صص 113-122.

میر مقتدایی، مهتا(1383)، معیارهای شناخت و ارزیابی هویت شهرها، هنرهای زیبا، ش 19.

نقره­­ کار، سلمان (1393)، نقش دانشکده های معماری در نقشه­ی راه تحقق معماری شایسته ایران اسلامی، دو فصلنامه مطالعات معماری ایران، شماره 5، صص 151-157.

نقی زاده، محمد (؟)، رابطه هویت سنت معماری ایران با مدرنیسم و نوگرایی، نشریه هنرهای زیبا، شماره 7، صص 79-91.