بررسی امروز برندگان دیروز
مسابقات معماری از روش های ارزنده ی سنجش بنا بوده و از آنجا که، در این شیوه، بناهای مورد نظر توسط هیات داوران مورد ارزیابی قرار میگیرند بنابراین همواره بررسی آنان مورد توجه منتقدین و معماران خواهد بود. در کشور ما نیز مسابقات متعددی جهت انتخاب طرح و یا ارزیابی طرح های ساخته شده برگزار می شوند که از بین آنان جایزه ی معمار( برگزار شده توسط مجله معمار) و جایزه ی معماری داخلی (برگزار شده توسط مجله معماری و ساختمان) به دلیل قدمت هر دو جایزه و تشکیل هیاتی از داوران با سابقه مورد توجه بیشتری می باشند. این دو جایزه و بخصوص جایزه معمار با اهمیت بیشتری، یکی از رویدادهای مهم معماری ایران می باشند که هر ساله به گروهی از بناهای ساخته شده در ایران با عملکردهای مسکونی، عمومی و بازسازی اهدا می شوند و در این روند موارد مهمی در باب طراحی، روند آن و فضای ساخته شده توسط هیات داوران متشکل از معماران مشهور ایرانی مورد سنجش قرار می گیرند و بدین دلیل این جوایز در بین جامعه ی معماری کشور از اهمیت و اعتبار زیادی برخوردارند.
بناهای برنده مورد بررسی، توجه ، تحسین و گاها انتقاد جامعه معماری کشور قرار می گیرند و در شکل دهی مسیر معماری پیش رو نقش مهمی را ایفا می کنند. این گزارش مجالی جهت پرداختن به جایزه معمار و نقاط قوت و ضعف آن در بررسی بناها ندارد بلکه هدف آن نگاه به معضلی اساسی در معماری است. ارزیابی بنا پس از اجرا، شیوه ی نگهداری و مراقبت از فضا در طول زمان و تطبیقی که این بناها با نیازهای کاربران پیدا کرده و تغییراتی که گاهی خارج از خواست معمار بر روی آنان اعمال می شوند.
گسست رابطه میان معمار و کاربران بنا که گاهی با توجه به شرایط و عملکرد بسیار زیاد می شود سبب تغییرات فراوان خارج از نظر معمار در طول زمان در برخی بناها میشود. معماری محصول نهایی فرآیند طراحی است و روند طراحی و ساخت دانشی در خود پنهان کرده است که ارزیابی فضا میتواند نشانگر کاهش کارایی آن در برابر انتظارات از فضا در گذر زمان باشد. جهت ارزیابی و بررسی بنا لازم است که اطلاعات لازم را از هر پروژه ها کسب کرد و منابع اطلاعاتی هر بنا شامل کارفرما، مهندسین معمار و طراحان پروژه، سازندگان و کاربران بنا هستند. از این چهار گروه جایزه معمار به طراحان تعلق گرفته، کارفرما و سازندگان در روند ساخت حضور دارند اما حاضرین واقعی فضا، کاربران فضا می باشند که بیشترین اطلاعات را جهت ارزیابی در اختیار دارند و بیشترین تغییرات در فضا را رقم می زنند. برخی مواقع این مشکلات و تغییرات قابل پیش بینی و جلوگیری توسط معمار بوده و برخی اوقات نیز از این حیطه خارج می باشد.
در دنیای معماری روش های متفاوتی جهت ارزیابی طراحی به کار گرفته می شوند مانند روش poe(post occupancy evalution)
استفاده از این ابزارها برای تضمین کارایی در ساخت روز به روز بیشتر می شود که اهمیت این مورد را نشان می دهد. ما در گزارش حاضر چند نمونه از بناهای برنده جایزه معمار و یا معماری داخلی و ساختمان را که در سال های گذشته به عنوان بناهای تحسین شده جامعه معماری ایران معرفی شده اند، را بررسی می کنیم تا شرایط حال حاضر این پروژه ها را تحلیل کرده و به اهمیت مراقبت و نگه داری از فضا پس از اتمام ساخت و اجرا بیشتر بپردازیم. با بررسی این گزارش علاوه بر مرور یناهای معاصر دهه گذشته ایران، شرایط حال حاضر آنان را از نزدیک و به طور واقعی مورد بررسی قرار می دهیم. آیا بناهای مذکور به درستی کار می کنند؟ آیا ارتباط کاربران و فضا مطلوب است؟ چه بخشی از مسائل و مشکلات موجود قابل پیشگیری بوده است؟ چه بخش هایی از فضا مطلوب و یا نامطلوبند؟
کافی شاپ اسپریس
بنای طراحی شده برای کافه اسپریس، بازسازی و تغییر کاربری یک فروشگاه به کافه ای کوچک توسط گروه هوبادیزاین یا هومن بالازاده در سال 1391 بود. اسپریس در سال 1393 در مسابقه” معماری داخلی مجله ساختمان” رتبه اول را کسب کرد. جوایز دیگری نیز چون آرکی تایزر در سال 2015، پروژه های بازسازی شده مسابقات آسیا در سال 2016 و پروژه ی منتخب وینربرگ در سال 2016 را نیز کسب کرد.
بنا مساحتی حدود 28 متر مربع دارد و جدای از مقیاس کوچک آن جهت یک کافه، چالش مهم دیگر، محل قرار گیری آن در خیابان نجات اللهی بود که بورس فروشگاه های صنایع دستی به شمار می رفت . با درایت طراحان پروژه، بنا همخوان با محیط اطراف، به شکل آمیزه ای از معماری مدرن با متریال سنتی طراحی شد و متریال آجر نیز به همین دلیل برای آن در نظر گرفته شد. متریال دیگر فضا نیز چوب تیره ای بود که کف مبلمان و بخش های آشپزخانه را پوشانیده بود. بدلیل وجود نیم طبقه در بنا، آشپزخانه در بالا و فضای نشیمن در پایین طراحی شد. در بین آجرها نیز چراغ هایی تعبیه شده بود تا نور فضا را تامین کند که به دلیل تلفیق نورپردازی با فرم جذابیت فضا را بیشتر می ساخت.
اما در سال 1397، این کافه به فروشگاه صنایع دستی تغییر کاربری پیدا کرد و تبدیل به فضایی متفاوت از آنچه طراحی شده بود شد. سوالی که به ذهن خطور می کند این است که چرا پروژه ای که تا بدین حد موفق بوده که موفق به دریافت جوایز بین المللی نیز شده است تغییر کاربری داده است؟ آیا تعریف اولیه فضا با مشکل روبرو شده است؟ آیا این فضا نباید بعنوان کافه طراحی می شده است؟ آیا طراحی فضا مشکلی داشته است؟ هنر آنلاین در مصاحبه ای که در سال 1397 با صاحب بنا، امیر درخشی انجام میدهد، نقل می کند که: تعداد کافه های خیابان ویلا طی سال های اخیر بسیار زیاد شد و از آنجایی که فضای کافه کوچک تر از سایر رقبا بود به لحاظ اقتصادی ادامه ی این مسیر برای من مقرون به صرفه نبود.
در بازدید از شرایط امروز کافه اسپریس دیروز و فروشگاه صنایع دستی امروز، می توان گفت که بنای بیرونی شرایط پایداری دارد و با شرایط اولیه تفاوت چندانی نکرده است. اما فضای داخلی با قفسه های ام دی اف روشن جهت نمایش کالاها پوشانیده شده است که کاملا با طراحی اولیه از نظر رنگ و جنس مصالح در تضاد است. ویترین طراحی شده نیز به همین صورت با طرح اولیه همخوانی نداشته و شلف های ام دی اف بر روی آجرهای دیوار گذاشته شده اند. سایر محصولات نیز بر روی زمین چیده شده اند. به طور کلی می توان گفت که تغییر کاربری فضا به درستی صورت نگرفته و سبب کاهش ارزش های آن شده است و به دلیل عدم توجه به فرم و چیدمان فضا، فرم داخلی ، نورپردازی و متریال های آن دیگر نمی توانند خودی بنمایند.
اما اگر بخواهیم به دلیل آن از نقطه نظر معمارانه بپردازیم بنظر می رسد که تعریف فضا بدرستی صورت نگرفته بوده است و انتخاب کافه برای این فضا اشتباهی بوده که از جانب کارفرما صورت گرفته و توسط معمار اصلاح نشده است. چرا که اصولا فضایی با این ابعاد جهت کافه پاسخگو نیست. کافه لازم است که در عین برونگرا بودن و ارتباط کافی با فضای شهری اطراف، بتواند به مشتریان فضای کافی جهت رعایت حریم خصوصی بدهد، امری که کافه اسپریس در آن موفق نبوده است و ممکن است که این دلیل عدم جذب مشتری کافی حتی با وجود طراحی ای جذاب باشد و شاید اگر به صورت کافه بیرون بر طراحی میشد پاسخ بهتری داشت
مجتمع مسکونی باغ زعفرانیه
مجتمع مسکونی باغ زعفرانیه برنده رتبه سوم بخش مسکونی جایزه معمار در سال 1395، واقع در شمال تهران، مجتمعی شامل 60 واحد مسکونی با متراژهای مختلف بوده که در زمینی با مساحت 6500 در 12 طبقه مسکونی و سه طبقه پارکینگ بنا شده است.
مهمترین عامل در طراحی بنا، پرهیز از قطع درختان و احترام به آنان در فرآیند طراحی بوده است بنابراین پروژه در دو بلوک مجزا طراحی شد که در برخی بخش ها، احجام پیش آمده عقب نشسته اند و جعبه های چوبی ای با ارتفاع های مختلف با حجم ترکیب شده اند. بنابراین علاوه بر ترکیبی از احجام جلو آمده و عقب رفته، حیاط های خلوتی نیز در برخی از بخش ها ایجاد شده اند. استفاده از جعبه های جوبی در نقاط دیگر بنا نیز، مانند لابی و استخر جهت عملکردهای مختلف به کار گرفته شده اند. به نور در بنا ارزشی بسیاری داده شده و حتی راهروها و فضای استخر در طبقه 3- نیز از نور طبیعی برخوردارند.
بتن نمایان سازهی اصلی، چوب برای تداعی جعبههای چوبی گیاهان و صفحات رنگ شده فیبر سیمانی بهعنوان زمینهی حجم، عمدهی مصالح نما و مشاعات ساختمان هستند اما شاید اصلی ترین مصالح نما را لایه سبزی از درختان تشکیل می دهند که در فصول مختلف و در طول سال چهره پویا و زنده ای به آن می بخشند. شرایط امروز بنا، از آن جا که عملکرد بنا مسکونی است، کمترین تغییرات در آن رخ داده است و باز هم به همین دلیل نگهداری از آن نیز نسبتا به خوبی صورت می گیرد و بیشتر مشکلات فضا به برخی موارد رها شده از دوره ساخت برمی گردد. در تمامی نما می توان سیم های برقی دید که جهت نورپردازی طراحی شده بودند اما رها شده اند و این بار منفی برای بنا به همراه داشته است. آب نماهای ساختمان خالی از آب شده اند و بنابراین جذابیت بصری لازم را ندارند.
گالری نبشی
گالری نبشی واقع در خیابان ویلا، کوچه ی خسرو در سال 1397 شروع به کار کرد. بازسازی بنا توسط گروه طراحان زاو انجام شده که با این پروژه جایزه معمار، رتبه دوم بازسازی سال 1396 را از آن خود کردند. بنای اصلی توسط دکتر پاک نیا در اوایل دوره ی مدرنیسم ایران طراحی شده است.
هم اکنون نبشی در زمینه ی برگزاری نمایشگاه ها، انشار مجموعه کتاب ها و ارایه ی محصولت فرهنگی و هنری فعالیت می کند و به عنوان موزه ای خصوصی به هنر و تاریخ معاصر ایران می پردازد.
زمانی که وارد حیاط می شویم با بنایی سفید و کف سازی آبی نظر را به خود جلب می کند. در حیاط بنا زیرزمینی قرار دارد که به عنوان پناهگاه مورد استفاده قرار می گرفته اما اکنون به رنگ آبی در امده و به عنوان نمایشگاهی برای نمایش آثار هنری در آمده است. در وبسایت نبشی این فضا را جهت سکوت و دیدن معرفی کرده اند.
جلوتر، پله های آبی رنگی حیاط را به بنای سفید رنگی متصل می سازد که طبقه پایین به عنوان کتابفروشی و طبقه بالا به عنوان فضای اداری و گالری فعالیت می کنند. نبشی پلکان معلق فضا را جایی برای رودر رو شدن و دیدن می نامد. فضاهای داخلی حتا الامکان متصل و بدون دیوارجداککنده اند و این سبب سیالیت و تداوم فضا شده اند. دو رنگ سفید و آبی داخل فضا نیز امتداد پیدا میکنند و کف سازی فضاهای داخلی و پلکان ها نیز به رنگ آبی اند. و تمامی اینها فضایی متفاوت را در دل مرکز شهر رقم میزنند. گالری نبشی کاربری اولیه خود را حفظ کرده است و حداقل تغییرات در آن رخ داده است، بنابراین شرایط امروز بنا، در نگاه اول شرایط مناسبی است. کفپوش های بنا به دلیل مصالح انتخاب شده، بتن آبی رنگ، دچار شکاف های بسیاری شده اند و از آنجا که بدلیل رنگ و یکپارچگی آن در تمام بنا از نظر بصری اهمیت زیادی دارد، سبب شده تا مرمت کفپوش ها اهمیت زیادی پیداکند. نظافت این کفپوش ها، بازهم بدلیل رنگ خاص و تیره ی آن نیز لازم است که بیشتر مورد توجه قرار گیرد تا درخشندگی و تداوم رنگی آنان بازگردد
نمایشگاه خودرو تهرانپارس
نمایشگاه خودرو تهرانپارس، اثر استودیوی طراحی تجربه بنیادین معماری، برنده گروه عمومی جایزه ی معمار 1393 بوده است. این منطقه ی تهران با ازدحام، شلوغی و ترافیک بسیاری مواجه است و این خصوصیات گروه طراحی را واداشت تا تعریف جدیدی از موضوع ویترین و نمایش ارایه دهند و موثر بر آشفتگی و شلوغی نماهای شهری این منطقه باشند. در راستای تحقق این هدف، ویترین فضا از فرم معمول و همیشگی دو بعدی فضاها خارج شده و نمایی سه بعدی ارایه می کند که بخش اصلی آن با شیشه پوشیده شده بود و میان درون و بیرون فضا پیوستگی ایجاد شده است. زیربنای پروژه 5000 متر مربع بوده و نیم طبقه ای بر روی طبقه ی همکف داخل فضا تعریف شده است. در داخل بنا خطوطی نشات گرفته از خطوط بیرونی حجم، فضای داخلی را معرفی میکنند. فرم بنا و مصالحی که در آن استفاده شده اند، صرفه جویانه و یکپارچه بوده تا تاکید بر ایده اصلی یا بازتعریف ویترین فضا از دست نرود.
و اما امروز فضا چه در مقایسه با دیروز آن و چه در مقایسه با خودش آنقدر سخیف و دون شان معماری است که نمی توان منطقی برای این تبدیل پیدا کرد.
نمایشگاه خودرو تهرانپارس، در پی تغییر کاربری به رستورانی تبدیل شده که ظاهر آن بقدری سطحی و نازل است که حتی به سختی می توان آن را در میان هجمه ای از فضاهای مشابه اش یافت.
پوشش سابق تبدیل شده به نمایی از سنگ های تراورتن که در جای جای شهر آن را می یابید .فضای یکپارچه ی شیشه ای ویترین تقسیم بندی شده به سه بخش و بخش میانی آن نقش ورودی را بازی کرده و با قوس سنگی و تزیینات کلاسیک، نمای اکنون را در جرگه ی آنچه پاره ای از مردم معماری کلاسیک می خوانندش قرار می دهد. پارکینگی که در زیر بنا تعبیه شده بود نیز به پارکینگ رستوران تبدیل شده است.
و در آخر حتی تابلوی تبلیغاتی رستوران نیز تنزل فضا را نشان می دهد با طرح، نوشته و حتی مکان نصب نامناسب.
اما سوال اصلی که در این جا به ذهن خطور می کند این است که چرا؟ چرا فردی در جهت تغییر کاربری بنا در یک بنای ساخته شده و نسبتا نوساز باید چنان هزینه گزافی را پرداخت کند تا آن را به چنان اثر سخیفی از آنچه معماری کلاسیک می خوانندش تبدیل کند؟
مساله اصلی در اینجا تغییر کاربری بنا نیست چرا که در ساختمان های گروه عمومی امکان تغییر کاربری بنا بدلایل اقتصادی- اجتماعی زیاد است اما آنچه در اهمیت دارد روند و نتیجه این تغییر کاربری است. چگونه در فضایی متمایز و برنده ی بهترین و مهمترین جایزه ی معماری ایران چنین تنزلی اتفاق می افتد؟
آیا تغییر این فضا در جهت استقبال بیشتر مردم از فضا بوده است؟ ایا فضاهایی از این دست از اقبال بیشتری در میان عامه ی مردم برخوردارند؟ به نظر می رسد که پاسخ این سوال مثبت است و فضاهای این چنینی الگوی لوکس بودن و یا ثروت در میان جامعه ی ایرانی بوده و بنابرای مردم به آن ها گرویده اند.
پس چگونه می توانیم آن را تغییر دهیم؟ به نظر می رسد که اولین مرحله فرهنگ سازی و آشنایی بیشتر مردم با معماری است تا در باب معماری روز جهان بدانند، بخوانند و بشنوند و اقبال عامه به فضاهایی از این دست کاهش یابد. چرا که در صورت ادامه این روند و جایگزینی بناهای ارزشمند با کپی ها و بناهای بی ارزش، اینده درخشانی در انتظار معماری ایرانی نیست.
از بررسی بناهای برنده ی جوایز معمار در سالیان گذشته می توان نتیجه گرفت که حتی بهترین فضاهای معماری ایرانی نیز می توانند دچار تغییرات شگرف و خارج از خواسته و نظر معمار پروژه شوند و این مساله نسبت به عملکرد پروژه و مقیاس آن می تواند تاثیر متفاوتی را بر روی پروژه بگذارد و در جایی مانند نمایشگاه خودرو تهرانپارس به کل، پروژه اولیه را به بنایی متفاوت تبدیل کرده است. در بناهای گروه عمومی این اتفاق به دلیل احتمال بیشتر تغییر کاربری و یا کارفرما از شیوع بیشتری برخوردار است اما مهم این است که این بناها، گنجینه های معماری معاصر ما هستند و نشانگر روند آن بوده و لذا حفظ و نگهداری آنان از اهمیت زیادی برخوردار است.
وارد بحث شوید