مقدمه محدودیت‌‌های طراحی

در بخش های قبل، مولدهای طراحی را بررسی کردیم و با نحوه تاثیر آنان بر مساله آشنا شدیم، در این بخش به بررسی محدودیت‌‌های طراحی می‌پردازیم. هر کدام از این مولدها بنا به نقش و نیازشان در مساله طراحی، محدودیت هایی را برای مساله فراهم می کنند که با درجات متفاوتی از انعطاف پذیری همراهند. لاوسون در کتاب طراحان چگونه می اندیشند این چهار مولد را بر اساس انعطاف پذیری شان مرتب می کند و ذکر می کند که در چهار مولد طراح، کارفرما، کاربر و قانون گذار به ترتیب، اولی انعطاف پذیرترین و چهارمی نقطه مقابل آن می باشند.
جهت درک بیشتر ترتیب ارایه شده توسط لاوسون، باید به تعاریف مولدهای طراحی رجوع کنیم. به عنوان مثال، در تعریف قانون گذار به عنوان مولد طراحی، آمده است که قانون گذار بنا به شرایط اجتماعی و یا الزام حیات برخی ضوابط برای امنیت سازه ای و یا موارد دیگر، قوانینی را تعریف می کند که ممکن است از نظر طراح غیر لازم و دست و پا گیر به نظر برسند اما لازم الاجرایند و طراح نمی تواند دخل و تصرف چندانی در آنها داشته باشد.
پس به نظر روشن می رسد که محدودیت هایی که قانون گذار بر مساله طراحی اعمال می کند کاملا مشخص بوده و هیچ انعطافی در آن وجود ندارد. در سمت دیگر طراح مولدی است که باید قوانین وضع شده توسط قانون گذار، نیازهای کاربر و خواسته های کارفرما را در نظر بگیرد. بنابراین او باید منعطف ترین مولد در این بازه باشد تا بتواند تمامی محدودیت هایی که بر مساله وی اعمال می شود رامورد توجه قرار دهد.

برای مثال تصور کنید که طراحی مرکز خریدی را بعنوان مساله در اختیار داریم و حالا در محدوده محدودیت های طراحی آن را بررسی می کنیم:

قوانین آتش نشانی و شهرداری، طراح را ملزم می کند که تعداد و محل پله های فرار و عرض راهروها را بر طبق نظر آنان به پیش برد. سازمان های بهداشتی بر نحوه طراحی و محل های نگه داری خوراکی رستوران ها و یا سوپرمارکت های احتمالی نظارت می کنند. طراح لازم است تا پارکینگ های لازم برای کاربران و مسیرهای عبور و مروری که آسایش آنان را تنظیم کند. در نظر بگیرد که کارفرما نیز قیودی را در نظر می گیرد تا بتوانند حداکثر مشتری را جذب کنند. از طرف دیگر امنیت فضا و کم کردن احتمال دزدی و یا خسارت های دیگر نیز برای وی اهمیت دارد.
واضح است که بسیاری قیود و مثال های دیگر برای این مساله و هر مساله دیگری نیز وجود دارد. گاها ممکن است که برخی از این خواسته ها با هم تعارض داشته باشند. که اگر این خواسته ها از طرف کارفرما باشند قابلیت بحث در آن و تغییر آن وجود دارد. اما خواسته ها و محدودیت های اعمال شده از طرف قانون گذار این مزیت را ندارد و در اکثریت موارد قیود مطلق غیر قابل تغییرند. پس تا بدینجا، محدودیت های قانون گذار ثابت و لازم الاجراست. اگر فضا عمومی باشد، کاربران واقعی فضا در دسترس نیستند. این سبب می شود که ما با آنان به طور رو در رو آشنا نباشیم و قیود مربوطه را کارفرما و قانون گذار مطرح می کنند.
کارفرما در روند مساله ممکن است محدودیت های جدیدی را مطرح کند و یا ارزش های خود را تغییر دهند، که طراح باید آنان را با تغییرات لازم در نظر بگیرد و بدین شکل مساله طراحی به جلو می رود و تکامل می یابد. در اینجا محدودیت های طراحی را جهت بررسی دقیق تر به دو بخش محدودیت های بیرونی و درونی تقسیم می کنیم.


محدودیت‌‌های طراحی – درونی

قیود طراحی می توانند از درون شی و فضای در حال طراحی شکل بگیرند یا این که با عاملی بیرونی مرتبط شوند که در اختیاط طراح نیست.
در حالت اول قیودی که نسبت به مساله طراحی درونی اند را محدودیت درونی و در حالت دوم محدودیت بیرونی می نامیم. به عنوان مثال اگر موضوع ما طراحی یک منزل مسکونی باشد، روابط میان فضاها، تعداد اتاق های خواب، مساحت فضاها و … در حیطه محدودیت های درونی قرار می گیرند. این محدودیت ها می توانند از سمت هر کدام از مولدهای طراحی به مساله تحمیل شوند و گاها همان طور که در ادامه خواهیم دید می توانند بسیار سازنده و کاربردی باشند.

یکی از بهترین راه های مواجه شدن با این محدودیت ها در ابتدای کار، استفاده از نمودارهای حبابی ای است. که روابط مطلوب فضاها و مساحت ایده آل را می توانیم با مقیاس صحیح ترسیم کنیم و این نمودارها می توانند پایه ای برای ترسیم فضاها در پلان به شمار روند. حوزه محدودیت های درونی، حوزه ای است که معمولا در اختیار طراح است و بنابراین طراحان در این بخش آزادی و حق انتخاب بیشتری دارند.
چه محدودیت های طراحی از درون شی یا فضا شکل بگیرند یا به عوامل بیرونی مرتبط شوند و محدودیت های بیرونی به حساب بیایند. هدف محدودیت‌‌های طراحی این است که فضا، شی و عنصری که در حال طراحی است عملکردهای لازم و تعریف شده برایش را به خوبی تامین کند. در عرصه معماری این عملکردها ممکن است بر اقلیم، رفتارها، فرهنگ و یا منابع فضایی تاکید داشته باشند و روشن است که هر عملکردی که اهمیت بیشتری در صورت مساله ما داشته باشد نقش بیشتری در وضع قیود طراحی خواهد داشت.


محدودیت‌‌های طراحی – بیرونی

در مقابل محدودیت های درونی، محدودیت های بیرونی محدودیت هایی هستند که فضا را به زمینه و بستر بیرونی ارتباط می دهند و طراح نمی تواند دخل و تصرفی در آن داشته باشد. دوباره به مثال طراحی مسکونی برمی گردیم. ممکن است که کارفرما بخواهد که فضای نشیمن خانه نور خوبی داشته باشد و به اصطلاح آفتابگیر باشد، اما این قید کاملا در اختیار طراح نیست چرا که به شرایط جغرافیایی محل و جداره های نورگیر باز می گردد و در نهایت لازم است که طراح بر اساس این شرایط اولویت بندی کرده تا حداکثر فضاهای اصلی بتوانند از نور خورشید بهره ببرند.
اما گاها قیود بیرونی ممکن است که شرایط خاصی را در اختیار طراح قرار دهند که طرح متفاوت و منحصر به فردی به نتیجه برسد. اغلب طرح های خلاقانه ای که در زمینه های خاص اقلیمی یا مکانی شکل گرفته اند، خاص بودن خود را مرهون قیود بیرونی اند، شاید یکی از ساده ترین مثال ها، ماسوله در استان گیلان باشد. مکانی که بر اساس محدودیت های بیرونی روند شکل گیری اش متفاوت بوده و این همان نکته ای است که آن را خاص و متفاوت ساخته است.
پر واضح است که اهمیت محدودیت های بیرونی و درونی همیشه یکسان نیست و بسته به شرایط و موضوع مساله ممکن است هر کدام ار این گروه ها اهمیت بیشتری بیایند. مثلا یک مجتمع مسکونی را با خانه ای ویلایی مقایسه کنید. در خانه ویلایی محدودیت های درونی اهمیت بیشتری دارند. اما در مجتمع های مسکونی آنچه مهم است، رابطه آن واحد مسکونی با سایر آپارتمان ها، موقعیت آن در سایت و در نهایت محدودیت های بیرونی است. این تعادل میان قیود نسبت به شرایط اهمیت بسیاری دارد.


محدودیت‌های بیرونی و درونی در طراحی میتوانند شکلی، بنیادین، عملی و نمادین باشند:

  • محدودیت های بنیادین با ریشه و بنیاد مساله ارتباط دارند، مثلا در طراحی یک مجموعه آموزشی بسیاری قیود از نظام حاکم بر آن مجموعه نشات می گیرد.
  • محدودیت های عملی که به روند تولید و ساخت طرح ارتباط پیدا می کنند
  • محدودیت های شکلی مانند تناسبات، شکل، رنگ، بافت، مصالح پروژه قیودی هستند که به ظاهر فضا مربوط اند
  • محدودیت های نمادین توسط طراحان یا کارفرماها به فرآیند طراحی اعمال می شوند تا روند طراحی را با تاثیر از نمادها شکل دهند اما این نشانه ها ممکن است با وجود تاثیرگذاری در فرآیند طراحی توسط اشخاص بازدید کننده قابل شناسایی نباشند

هر کدام از این چهار گروه می توانند محدودیت درونی یا بیرونی باشند.

برایان لاوسون الگویی سه بعدی از محدودیت‌‌های طراحی و مولدها در مساله را ارایه می کند. در الگوی او هر کدام از مولدها در اعمال محدودیت ها سهم بیشتری دارند مثلا طراح بیشتر تولید کننده محدودیت های شکلی، عملی یا نمادین است اما کارفرما یا کاربر فضا محدودیت های بنیادین را تولید می کنند.

این محدودیت ها روی هم رفته مساله طراحی را می سازند و بسته به صورت مساله ممکن است که برخی محدودیت ها از اهمیت بیشتری برخوردار شوند و تعادل در آین بخش لازمه فرآیند طراحی ایده آل است. لازم است که یک دانشجوی طراحی بتواند این محدودیت ها را شناسایی کرده و با شیوه ای صحیح در روند طراحی به کار گیرد.

قابلیت های معمار:

برای بهترین تعریف از طراح لازم است که بدانیم وی چه کاری لازم است انجام دهد. یک تعریف بسیار عمومی از طراحی راه حل بهینه برای مجموعه ای از نیازهای واقعی در موقعیتی خاص است و طراح عضوی است که بیشترین نقش را در حل مساله خواهد داشت وبرای رسیدن به پاسخی مناسب باید بتواند دانش و علایق خود را در فرآیند طراحی وارد کند و حتی به مشارکت در طرح مساله و تشریح آن بپردازد. طراح باید به طبیعت علم و هنر مسلط باشد و از آنجا که طراحی مستلزم فرآیند ذهنی پیچیده ای است وی باید توانایی دستیابی به انواع اطلاعات، درآمیختن آنها در مجموعه ای منسجم از ایده ها و نهایتا بوجود آوردن محصولی خلاقانه از آن ایده هاست.
بنابراین لازمه بدست آوردن به مهارت های خاص و پیچیده ای است اما این استعداد اسرارآمیزی نیست که افراد ماهر با آن استعدادها به دنیا بیایند. درست است که برخی افراد با زمینه های ذاتی خود ممکن است که در امر طراحی مستعدتر باشند اما این مهارت ها را می توان پرورش داد و تمرین و تجربه کرد.
از آنجا که طراحی فرآیندی چند بعدی است که نیاز است زنجیره ای از خواسته های مختلف، با یک راه حل پاسخ داده شوند، لازم است طراح بتواند به تمامی آن ابعاد بیاندیشد، تفکر کند و به راه حلی یگانه برسد. در این مسیر قابلیت ها و مهارت های فردی وی در حل مساله تاثیرگذار است. در راس این قابلیت ها، تفکر طراحی و اندیشه او، دانش وی، مهارت های فردی او در تشخیص مساله، توانایی ادراک و حل مساله توسط وی، آمیختن اندیشه منطقی و خیال پردازانه توسط او و عملی ساختن راهکارها و ایده ها و به عبارت دیگر تطابق ایده با طرح عملی قرار دارند.
قبل از پرداختن به مبحث اندیشه، لازم است توجه کنیم که اندیشه طراح باید در راستای رسیدن به محصولی فیزیکی باشد که صورت مساله این محصول توسط افراد دیگری تعریف شده و قرار است در خدمت گروهی از کاربران انسانی باشد.بنابراین صرف فرآیند اندیشیدن مانند فیلسوفان نباید مورد توجه باشد.
در حقیقت این یکی از مشکلات اساسی طراحی است و در عین حال نکته ای که آن را جذاب می سازد و آن تلفیق هنر، علم و فناوری در این عرصه است و در حقیقت طراح لازم است که به همه حوزه های دیگر نیز تسلط داشته باشد.


اندیشیدن

بر اساس نظر بارتلت، اندیشیدن را باید نوعی مهارت پیچیده و در سطحی بالا تلقی کرد و شناخت خودآگاهانه هنرمند از فردیتش تاثیر عمیقی بر فرآیند ایجاد فرم دارد. اکنون هر فرمی کار شخص واحدی تلقی می شود و توفیق در آن تنها دستاورد اوست.
تفکر عبارت است از بازآرایی یا تغییر شناختی اطلاعات به دست آمده از محیط و نمادهای ذخیره شده در حافظهی دراز مدت. این تعریف کلی انواع مختلف تفکر را دربر می‌گیرد.
از آنجا که یادگیری‌های گذشته‌ی ما در حافظه ذخیره میشوند، پس میتوان تفکر را به عنوان دخل و تصرف و ایجاد تغییر در اطلاعات ذخیره شده در حافظه تعریف کرد.
جنبه های مختلف شناخت: ادراک، یادگیری و تفکر
اندیشه و شخصیت: نباید تصور کرد که سبک اندیشیدن همه‌ی معماران شبیه به هم است و مطمئناً شیوهی فکر کردن همهی طراحان هم یکسان نیست. «شیوههای تفکر معمارانه» تفاوتشان قابل تمییز است و با گونههای شخصیت ربط دارد.
ادراک به رابطه‌ی آنی فرد با محیط، یعنی پاسخ دادن به محرکها در زمان حال، گفته می‌شود اما تفکر به استفاده از تجارب گذشته اشاره میکند. با این حال، تفکر و ادراک از هم جداشدنی نیستند. زیرا تجربه‌های گذشته بر فرایند ادراک تأثیر میگذارند و پاسخ به محیط بلافصل نیز چگونگی تفکر را تحت تأثیر قرار میدهد.
از آنجا که یادگیری به کسب تجربه، افزوده شدن پاسخها و اطلاعات تازه به خزانه‌ی رفتاری و اطلاعاتی یادگیرنده، یا ایجاد تغییر در پاسخها و اطلاعات گفته میشود، در حالیکه در تفکر یادگیریهای گذشته مورد استفاده قرار میگیرند. پس تفکر و یادگیری دو فرایند متفاوتاند. با این حال، چون که دستکاری و بازسازی یادگیریهای گذشته (یعنی تفکر) میتواند به یادگیریهای تازه بینجامد، پس یادگیری و تفکر از هم جداشدنی نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند.


انواع اندیشیدن

برای طراحان شاید استدلال و تخیل مهمترین نوع اندیشیدن باشد.
کنترل و آمیختن اندیشهی منطقی و خیالپردازانه یکی از مهمترین قابلیتهای طراح است.

ویژگیهای استراتژیهای فکر کردن در طراحی

در روند آموزش طراحی، لازم است که ما به انواع تفکر آگاه باشیم. تفکر طراحی بر اساس شخصی که فاعل آن است و یا نحوه نگرش به موضوع می تواند به شکل های مختلفی دسته بندی شود. و این عناوین متنوع فکر کردن تحت تاثیر ویژگی‌های دو حالت فکر کردن می‌باشد.
یکی از این حالتها تحت تاثیر نیمکره سمت چپ مغز و دیگری تحت تاثیر نیمکره سمت راست مغز معرفی شده‌اند.
نیمکره سمت راست مغز با خصوصیاتی مانند با روحیه‌ی آزاد فکر کردن، فضایی فکر کردن و بدون توجه به محدودیت زمان، ارتباط دارد (فضایی)
نیمکره سمت چپ مغز دارای ویژگیهایی از قبیل منطقی فکر کردن، بهره‌گیری از محاسبه و استدلال و حساس بودن نسبت به زمان میباشد (منطقی)

تفکر واگرا و تفکر همگرا

دو نوع دیگر از تقسیم بندی های مهم، تفکر واگرا و تفکر همگرا در فرآیند طراحی است.
(تفکر واگرا: کثرت گرایی، تکثر ایده ها و گزینه ها، تفکر افقی)
(تفکر همگرا: براساس مراحل منطقی، وحدت گرایی، دارای ساختار، سلسله مراتب و فرایند سیستماتیک، تفکر عمودی)
نوع تفکر همگرا برای رسیدن به پاسخ درست و مشخص نیازمند مهارتهای قیاس و افزودن است.
تفکر واگرا نیازمند رویکرد باز و به دنبال گزینههای متعدد است، در جایی که هیچ پاسخ صحیح روشنی وجود ندارد.
گیلفورد و دیگران تفکر همگرا و واگرا را ابعاد منفک و مستقل توانایی انسان گرفته‌اند که در هر فرد به نسبتی تحقق مییابد.
طراحی به روشنی حاوی هر دو نوع تفکر همگرا و واگرا است و مطالعهی طراحان خوب در حین کار نشان داده است که آنها قادرند چندین خط فکری را به طور موازی پیش ببرند و به نتیجه برسانند.

اگر از دید نگاه به موضوع بخواهیم مورد بررسی قرار دهیم:

تفکر غیر وابسته به زمینه: رویکردی غیر وابسته به شرایط موجود، متوجه ظرفیت عظیم تری از اطلاعات، بدون توجه به مکان)
تفکر وابسته به زمینه: توجه و تاکید بر شرایط مکان و بستر، طی فرایند منطقی به دنبال ایجاد پاسخی مناسب برای مسئله ای خاص)
رویکرد افراد نسبت به موضوع تفکر می تواند در دو شیوه ی تفکر آنی در مقابل تفکر واکنشی تقسیم شود:

  • تفکر آنی: تکیه بر احساسات درونی، تصمیمات کلی در مقیاس کلان، توجه کمتر به جزئیات)
  • تفکر واکنشی: براساس رویکردهای علمی و آزمایشی با استفاده از اطلاعات جمع آوری شده و تجزیه و تحلیل آنها)
  • تفکر یکجا در مقابل تفکر مرحلهای
  • تفکر یکجا: فعالیت ذهنی طراح به صورت یکجا به مطالب و مسائل، تصمیم گیری در مقیاس کلان)
  • تفکر مرحله ای: طراح براساس نوبت و برنامه زمانی و تکمیل فعالیت ها مرحله به مرحله به تصمیم نهایی می رسد)

سبک های یادگیری

میتوان سبک یادگیری را به عنوان روشی که یادگیرنده در یادگیری خود آن را به روشهای دیگر ترجیح میدهد تعریف کرد.
به همین سبب برخی از روانشناسان پرورشی اصطلاح ترجیح یادگیری را بهتر از سبک یادگیری میدانند.
بر خلاف هوش و استعداد که توانایی هستند، سبک یادگیری توانایی نیست. سبک یادگیری به اینکه یادگیرنده چگونه یاد میگیرد اشاره میکند، نه به اینکه به چه خوبی از عهده یادگیری برمیآید.
سبکها یا ترجیحات یادگیری بسیار گوناگون‌اند، با این حال میتوان آنها را به سه دسته‌ی شناختی، عاطفی و فیزیولوژیکی تقسیم کرد.
از میان این سه دسته سبک یادگیری، سبک‌های یادگیری شناختی بیش از همه مورد بحث و بررسی قرار گرفته و از اهمیت بیشتری برخوردارند.
این نوع از دسته‌بندی سبکهای یادگیری به وسیله‌ی دیوید کلب(1984,1985) انجام گرفته است. این دسته‌بندی براساس یک چرخه‌ی چهار مرحله‌ای به نام چرخه‌ی یادگیری تجربه‌ای بنا نهاده شده که از نظریه‌ی یادگیری او استخراج گردیده است.

یادگیرنده برای اینکه موثر عمل کند به چهار نوع توانایی مختلف نیازمند است:

  • تجربه‌ی عینی
  • مشاهده‌ی تأملی
  • مفهوم سازی انتزاعی
  • آزمایشگری فعال

معنی آن اینست که یادگیرنده باید بتواند خودش را به طور کامل، از روی میل و بدون سوگیری، با تجربههای تازه درآمیزد. باید بتواند این تجربه‌ها را از دیدگاه‌های مختلف مشاهده کند و دربارهی آنها تأمل نماید. باید بتواند مفاهیمی بسازد که مشاهداتش را با نظریه هایی که از جهات منطقی درست باشند ادغام نماید و باید بتواند از این نظریه ها برای تصمیم گیری و حل کردن مسائل استفاده کند.

  • یادگیرنده‌ای که شیوه‌ی یادگیری تجربه‌ی عینی دارد از تجارب خاص می‌آموزد، با دیگران ارتباط برقرار می‌نماید و نسبت به احساس خود و افراد دیگر حساس است.
  • شخص دارای شیوه‌ی مفهوم سازی انتزاعی بر تحلیل منطقی اندیشه‌ها تأکید می‌ورزد، در کارهای خود طرح‌ریزی نظامدار را به‌کارمی‌بندد، و با توجه به درک و فهم اندیشمندانه از امور عمل میکند.
  • شیوه‌ی آزمایشگری فعال شامل توانایی انجام دادن امور، خطر کردن و تأثیر گذاشتن بر دیگران از راه عمل کردن است.
  • شیوه‌ی مشاهده‌ی تأملی بر مشاهده ی دقیق پیش از داوری، دیدن امور از زوایای مختلف و جستجو برای کسب معانی استوار است.

چهار سبک یادگیری

کلب و فرای، با ترکیب چهار شیوه‌ی یادگیری فوق چهار سبک یادگیری را نامگذاری کرده‌اند:

  • هر یک از سبک‌های یادگیری فوق دارای نقاط قوت و ضعف مخصوص به خودش است و لذا یادگیرنده‌ای که فقط از یک سبک خاص استفاده می‌کند، یادگیرنده‌ی کاملی نیست، برای اینکه به صورت یادگیرنده‌ای کامل درآید باید بتواند در موقعیت‌های مختلف از سبک‌های یادگیری متناسب با آنها استفاده کند.
  • یادگیرنده‌ی کامل کسی است که در برخورد با جهان و تجارب خود بسیار انعطاف‌پذیر و نسبیت‌گرا است و به راحتی میتواند تعارض‌های دیالکتیکی میان چهار شیوه‌ی اصلی یادگیری را از راه ادغام آنها با یکدیگر حل کند.

الگوی مناسب فکر کردن در فرایندهای پیچیده، استفاده از تعامل سه نوع تفکر محتوایی، نقادانه، و خلاقانه میباشد.

در این الگو، تعامل بین سه نوع تفکر تحت تاثیر سه نوع آگاهی مطرح میباشد:

  • تفکر محتوایی، تحت تاثیر “آگاهی پذیرفته شده”
  • تفکر نقادانه، تحت تاثیر “آگاهی تشخیص داده شده”
  • تفکر خلاقانه، تحت تاثیر “آگاهی تولید شده” 

راهکارهای ارتقای مهارت های اندیشیدن:
تفکر نقادانه
تمرین:
نقد و بررسی نمونه‌های موردی معماری
نقد فیلم و فضای معماری

تفکر خلاقانه

تمرین:
نگاه کردن به پدیده ها از زوایای غیر معمول
اسکیس های مفهومی و الزام تولید آلترناتیوهای مختلف

منابع:

  • باقری طالقانی، ابراهیم؛ پورمند، حسن علی(1396) طراحی مساله محور و راه حل محور در روش شناسی طراحی ، نشریه دستاورد، شماره 27، صص18-25.
  • پی. دورک، دانا(1398) برنامه دهی معماری، مدیریت اطلاعات برای طراحی، ترجمه ی امیر سعید محمودی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
  • فلامکی، محمد منصور، حسینی، الهه سادات، حجت، عیسی(1400)تبیین الگوی فرآیند طراحی فرد محور و مدل آموزش طراحی معماری بر مبنای تفاوت های شناختی یادگیرندگان، نشریه هویت شهر، شماره 47، صص 43-58
  • فلامکی، محمد منصور، حسینی، الهه سادات، حجت، عیسی(1398) نقش تفکر خلاق و سبک های یادگیری در آموزش طراحی معماری، نشریه اندیشه معماری، شماره 5، صص 125-140
  • دانشگر مقدم، گلرخ( 1388) فهم مساله طراحی در آموزش معماری، نشریه هنرهای زیبا، شماره 37، صص 59-68.
  • لاوسون، برایان(1387) طراحان چگونه می اندیشند؟ ابهام زدایی از فرآیند طراحی، ترجمه ی حمید ندیمی، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران.
  • محمودی، امیر سعید(1389) برنامه دهی معماری، یک ضرورت برای طراحی، نشریه هنرهای زیبا، شماره 44، صص 77-85
  • ناری قمی، مسعود(1394) پارادایم های مساله در معماری، رویکردی به طرح مساله ی فرهنگ گرا و کاربر محور در معماری، نشر علم معمار، تهران.
ویژگی های استراتژی های فکر کردن در طراحی
سبک های یادگیری دیوید کلب زون میم
چهار سبک یادگیری زون میم
سبک های یادگیری محدودیت طراحی زون میم
الگوی مناسب فکر کردن در فرایندهای پیچیده زون میم