محصول نهایی فرآیند طراحی، چه مراحلی را طی می کند؟ طراحی از چه نقطه ای آغاز می شود و چه مسیری در ذهن طراح لازم است طی شود؟ پاسخ این سوالات و آموزش آنان به دانشجویان، چالش همیشگی در دوره های طراحی دانشکده های معماری است.

مقدمه ای بر فرآیند طراحی

فرض کنید که موضوعی را جهت طراحی در اختیار داریم، روند طراحی چگونه باید شکل بگیرد و ادامه یابد؟ پاسخ این سوال را در مباحث فرایند طراحی و تفکر طراحی می توان یافت. طراحی فرآیند برآوردن نیازها و خلق تناسب بهتری است بین آنچه وجود دارد و آنچه باید باشد. فرآیند طراحی نیز شامل فعالیت ذهن برای تشخیص مساله، تفسیر آن، دستیابی به ایده ها و طرح واره هایی در ذهن است. سپس طراح باید جهت ادامه ی مساله بهترین آنها را انتخاب کرده و پردازش کند. بنابراین فرآیند طراحی، روندی چند وجهی بوده و بنابراین لازم است که طراح بتواند همزمان در ابعاد مختلف تفکر کند.

لازم است تا دانشجویان در کلاسهای طراحی با این قابلیت پرورش یابند. این فرآیند خطی نیست و ابعاد مشخص و استاندارد و یکپارچه ای ندارد..در نتیجه هر معماری از فرآیند شخصی خودش استفاده میکند. در سلسله گزارشات از آغاز تا پایان طراحی، سعی می کنیم تا به تمامی موارد لازم بپردازیم تا منبعی باشد جهت استفاده دانشجویان و معماران.

با بخش اول این گزارشات با ما همراه باشید…

الزام شناخت مساله طراحی

اگر کار طراحی را سوالی به شمار آوریم که در پی پاسخ آن هستیم، بنابراین این روند، دارای دو وجه طرح سوال و حل آن خواهد بود. اما چرا لازم است تا فرایند طراحی را سوال فرض کنیم؟ در آغاز، باید ذکر کنیم که منظور ما از مساله طراحی، تنها آن نظریه ای که عمگرایان آن را به کار می برند نیست. بلکه ما به طرح معماری به مثابه پاسخی می نگریم که جهت دستیابی به گزینه ای کامل و درست ، لازم است که در ابتدا، صورت مساله،خواسته ها، نیازها، محدودیت ها و کمبودها را به درستی درک کنیم. طراحی معماری با هر تعریفی پدیده ای است میان کالبد و انسان به عنوان کاربر فضا. و معماری در پی نیازی انسانی پدید می آید که بتواند پاسخگوی امر و یا وضعیتی در آینده باشد. بنابراین جوابی است به یک کمبود، ضعف و یا نقص در حال حاضر و لذا همواره حاوی مساله ای در معماری است.

در واقع طراحی کاری ترمیمی است جهت اصلاح وضعیتی نامطلوب و طراح شخصی است که این مسوولیت را به عهده می گیرد. اما معماران زمانی که این مسوولیت را به عهده می گیرند به چه کمبود و یا نیازی می اندیشند؟ آیا نیازهای کاربران در اولویت قرار دارند یا نیازهای اقتصادی فرضی؟ خلق فرمی خلاق اولویت بیشتری دارد یا پاسخگویی به مسایل اجتماعی؟ شاید بگویید که تمامی این موارد در کنار یکدیگر یکسان نقش دارند اما این صحیح نیست. در حقیقت بسته به طراح و شناخت او از مساله، میان موارد مختلف اولویت بندی وجود داشته و برخی موارد اهمیت بیشتری خواهند داشت. طراحی معماری لازمه فرایند پیچیده ای است. معمار باید به اطلاعات فراوانی دست پیدا کند، آن ها را با مجموعه ای از ایده ها در آمیزد. و در نهایت از آن ایده ها شکلی خلق کند که محصول نهایی آن ها معمولا به شکل نقشه و تصویر ارایه می شود. این فرآیند مهارتی است که افراد باید مانند مهارت های دیگر مانند آموختن موسیقی آن را یاد بگیرند. بنابراین کسی صرفا با استعداد ذاتی طراح خوبی نخواهد بود. گرچه برخی افراد استعداد بیشتری دارند اما همگی نیاز به آموزش و ارتقا بخشیدن استعداد های ذاتی دارند.

درباره مساله طراحی باید گفت که این مساله ممکن است در مراحل اولیه کامل و جامع درک نشود و این ادراک در طول زمان کاملتر شود. چونان که در مراحل آغازین اهداف و یا موانع در سر راه ، به روشنی مشخص نیستند. در جریان فرایند طراحی مساله برای طراح روشن تر شده و از ابهامات ذهنی او کاسته خواهد شد. اما این از اهمیت تلاش برای جمع آوری اطلاعات کامل و شناخت همه جانبه نمی کاهد. گرچه الزاما شناخت کافی از مساله طراحی به طرح بهتر نمی انجامد. این مهم به عنوان پیش شرط لازم مساله به شمار می رود نه شرط کافی برای انجام آن. بنابراین در آغاز لازم است تا طراح به دقت به صورت مساله طراحی توجه داشته و آن را به طور کامل و دقیق تعریف کند. در مرحله بعد لازم است تا به تفسیر مساله و جمع آوری اطلاعات بپردازد که در گزارش بعد به آن خواهیم پرداخت.

فرآیند طراحی - مساله طراحی
مساله طراحی: از کجا و چگونه؟
فرآیند طراحی - نتیجه ایده آل
برای رسیدن به نتیجه ای ایده آل، چه باید کرد؟
فرآیند طراحی - عوامل دخیل در طراحی
عوامل دخیل در طراحی، چیستند؟

تفسیر مساله طراحی و برنامه دهی:

در قدم اول لازم است که معمار و کارفرما مساله طراحی را درک کنند. گاها در برخی موارد طراحی، مساله در ابتدای کار به طور کامل روشن نیست اما در هر صورت شروع فرآیند طراحی نیازمند شناخت کافی از مساله می باشد. نظر به چند بعدی بودن مساله طراحی لازم است تا نگرشی همه جانبه جهت شناخت تمامی جوانب مساله صورت گیرد.

کارفرما قصد دستیابی به چه چیزی را دارد و چرا؟ چه اطلاعاتی در اختیار داریم؟ کارفرما چگونه میتواند به اهداف خود دست یابد؟ چه مقدار فضا با چه بودجه ای مورد نیاز است؟ چه عوامل و شرایطی ساختمان را تحت تاثیر قرار می دهند؟ و پاره ای سوالات دیگر سوالاتی هستند که در این مرحله باید به ذهن طراح و گروه طراحی برای بازگشایی مساله طراحی  خطور کند و باید به دنبال پاسخ آن باشند.

البته مساله اینجاست که آنطور که لاوسون اشاره می کند: “اکثرا فهم کامل مساله طراحی بدون وجود راه حلی که آن را توضیح می دهد میسر نیست.”

حداکثر شناخت از مساله و اطلاعات جمع آوری شده جهت مسیر یابی صحیح را برنامه دهی می نامیم. برنامه دهی، شرح مساله طراحی و مرحله برنامه ریزی از فرآیند طراحی است. نقش برنامه دهی این است که جوانب مساله طراحی را روشن کرده و کیفیت و مسیر مورد انتظار راه حل طراحی را تعیین کند.

این مبحث از دهه 1960 مطرح شد و ریشه در واژه برنامه ریزی دارد. ولی حتی قبل از آن، همیشه در معماری به شکلی غیر رسمی به کار گرفته میشد. برنامه دهی معماری بر اساس بیانیه انجمن معماران امریکا مرحله اولیه فرآیند طراحی است. در این مرحله، طراح با شناخت از موضوع و مساله طراحی و جمع آوری اطلاعات درباره آن با نیازهای کاربران، محیط پروژه، خصوصیات آن، اهداف خرد و کلان آشنا می شود و به صورتی نظام مند این اطلاعات و ایده ها را در سطوح مختلف به کار می گیرد. این فرآیند جمع آوری و مدیریت اطلاعات مربوط به پروژه به طراح کمک می رساند که مناسب ترین تصمیمات مربوط به طراحی را اتخاذ کند.

برنامه دهی در واقع کلیه فعالیت های جمع آوری، سازماندهی، تحلیل، تفسیر و ارایه اطلاعات مربوط به مساله طراحی است. این مبحث در شش دسته آمده است:

تحقیق درمورد گونه ی پروژه، جمع آوري اطلاعات مانند نمونه ها، منابع، استانداردها، محدودیتها، غیره

  •  معرفی اهداف و راهبردها، دسته بندي اطلاعات مانند تعريف معيارها جهت تعیین اهداف کارفرما، فرم، عملکرد، اقتصاد، زمان، و مدیریت پروژه
  • جمع آوری اطلاعات مربوطه، آنالیز و تحلیل اطلاعات مربوط به استفاده کنندگان، تجهیزات، معیارها، تمهیدات استفاده از انرژی، سایت
  • شناسایی و تعیین سیاستهای مربوط به پروژه
  • تعیین ضروریات کمی، نتیجه گیری از اطلاعات درخصوص مواردی چون هزینه، مساحت، برنامه
  • جمعبندی برنامه، نوشتن و مستندسازی برنامه و اخذ تأیید طرفین(تهیه مدارک برنامه).
  • شاید در این جا بپرسید که آیا مانند طراحی، خلاقیت درپروسه برنامه دهی نیز اهمیت دارد؟ پاسخ: خیر، چرا که برنامه ریزی تببین و ملاحظات مطرح در مساله بوده و خلاقیت در پروسه تهیه آن نقشی ندارد.

لازم به ذکر است که این بررسی ها به دو گروه زمانی تعلق دارند:

  • تحلیل وضعیت موجود که اطلاعات مربوط به تحلیل سایت، مشخصات کاربران، ضوابط و آیین نامه ها، محدودیت های سایت و اقلیم می باشد
  • پیش بینی وضعیت آتی مجموعه ای از معمارهایی که طرح موفق باید داشته باشد، مانند اهداف، ضروریات، کانسپت ها و باید و نبایدهای عملکرد پروژه

این اطلاعات یعنی تحلیل وضعیت موجود، اهداف مساله و نیازهای پروژه نشات گرفته از عملکرد، زمان، مکان و بودجه می باشند. بنابراین می توان گفت که اطلاعات در سوال پنهانند و با بررسی و تفسیر دقیق مساله آشکار خواهند شد. البته تمامی این موارد ممکن است در آغاز پروژه قابلیت فهرست شدن نداشته باشند و برخی از آنان در خلال فرآیند طراحی مشخص شوند. این خاصیت مساله طراحی است که با جلو رفتن در مسیر، بیشتر روشن و اشکار شده اما این خصوصیت بالقوه نباید ما را از شناخت اولیه باز دارد.

دسته بندی و اولویت اطلاعات لازم است که در مرحله بعد از جمع آوری مورد توجه قرار گیرد. چرا که در پاره ای موارد، ممکن است برآورده کردن تمامی نیازها و یا اهداف پروژه و یا … ممکن نباشد و بنابراین لازم است بدانیم که بر اساس صورت مساله کدام یک باید مورد توجه بیشتری قرار گیرند.با دسته بندی اطلاعات نیز مشخص می شود که هر کدام از این اطلاعات در چه مرحله ای از فرآیند طراحی تاثیرگذارند.

به عنوان مثال موضوع طراحی مجتمع مسکونی با رویکردی اقلیمی برای اقشار کم در آمد است. خب تا اینجا ما می توانیم نیازهای کاربران، اقلیم پروژه و عملکرد را از صورت سوال استخراج کنیم. با بررسی بیشتر ، اطلاعات بیشتری نیز بدست خواهد آمد. پس از بررسی وضعیت موجود سایت، پتانسیل ها ، مسایل و مشکلات موجود اهداف و نیازها نیز مشخص خواهند شد. گروهی از اهداف به صورت کلان و گروهی بصورت اهداف خرد خواهند بود. اگر هدف پروژه طراحی فضاهایی با رعایت حریم خصوصی در عین سکونت در مجتمع باشد، این هدفی کلی و اگر نیازی برای کودکان مبنی بر طراحی فضاهای بازی کودکان وجود داشته باشد این هدفی جزیی تر و مربوط به طراحی پلان است.

در حقیقت برنامه دهی دربرگیرنده واژه ها و دیاگرام های راه حل ایده آل مساله بوده که ساختاری را جهت پاسخگویی به نیازها، امسال و امیدهای کارفرما در اختیار طراح قرار می دهد و این بیانیه با ماموریت، اهداف، ضروریات عملکردی و کانسپت ها تعریف می شود. برنامه دهی برنامه ای را برای مدیریت منابع موجود مانند افراد یا هزینه های پروژه ارایه می کند.

مولدهای مساله طراحی:

همان طور که اشاره شد، در فرایند طراحی نه تنها موضوع و صورت مساله، بلکه عوامل و منابع بسیار دیگری نیز دخیلند. از زمان شروع مساله تا انتها، طراح مسیری پر پیچ و خم در پیش دارد که بسته به موضوع و تجربیات فردی متفاوت است.

یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در این مرحله، منابع تولید کننده مساله طراحی یا مولدهای طراحی می باشند. مولدها عواملی هستند که مساله توسط آنان تعریف میشود یا موثر از آنهاست، بنابراین به نام مولد یا منبع تولیدی مساله نام گذاری می شوند. برای پاسخ به سوال این مولدها چیستند، باید به چند سوال کوتاه پاسخ دهیم

 سوال مساله طراحی از کجا نشات می گیرد؟ کارفرما آن را به طراح عرضه می کند(مولد اول) چه کسی در حل آن به کارفرما کمک می رساند؟ طراح (مولد دوم) چه کسانی از فضا استفاده می کنند؟ کاربران (مولد سوم) ضوابط و قوانین لازم الاجرا را چه کسانی معین می کنند؟(قانون گذاران)

اولین مولد مسئله طراحی – کارفرما:

در بخش اول کارفرما را به عنوان اولین مولد و شروع کننده مساله طراحی بررسی می کنیم و سپس به بقیه موارد می پردازیم.

معماری حوزه ای است که، مساله معمولا نه از ذهن طراح، بلکه از کارفرمایی نشات می گیرد که آن را به طراح عرضه می کند، البته گاها ممکن است که طراح خود کارفرمای پروژه ای باشد مانند زمان هایی که معماران برای خود بناهای مسکونی یا کاربری های دیگر را طراحی میکنند اما در بیشتر موارد، دو شخص جداگانه حقیقی یا حقوقی هستند.

کارفرما کسی است که نیازی دارد اما بدون کمک قادر به برآوردن آن نیست. او مساله طراحی را به صورت شماتیک و مبهم مطرح میکند و سپس با کمک معمار آن را شفاف تر می سازند . کارفرما ممکن است کارفرمایی شخصی باشد یا با کارفرمایی دولتی و یا شرکت های بزرگ مقیاسی طرف باشید که شخص تصمیم گیرنده یک نفر نیست و گروهی از افراد  است که حتی ممکن است در طول زمان تغییر کنند. چنین پروژه هایی معمولا به زمان بیشتری نیاز دارند و با بازبینی های بشتری روبرو خواهند بود.

کارفرما در روند طراحی نقش موثری دارد و نظرات و اهداف وی این مسیر را به پیش میبرد. برخی معماران کارفرما را فراتر از منبع و مولد اولیه، بلکه شریک فرآیند طراحی می نامند. در طی روند طراحی، رابطه کارفرما و طراح، حضور حمایت گر و مستمر او در طی فرآیند طراحی با اعتماد به علم و تخصص طراح اهمیت زیادی دارد. چرا که اگر کارفرما به طراح اعتماد نداشته باشد و نظریات تخصصی وی را با ذکر دلیل و منطق نپذیرد، نتیجه از فضای معمارانه دور خواهد بود و از طرف دیگر اگر کارفرما به طراح بگوید فقط نتیجه نهایی را به من بده، ممکن است که نظریات و خواسته های وی بدلیل عدم مشارکت تامین نشده باشد و محصول برای او رضایتبخش نباشد.

دومین مولد مسئله طراحی – کاربر:

معماری با هر تعریفی، پدیده ای است میان کالبد و انسان. طراحی معماری پاسخی است به نیازهای انسان و بنابراین شاید بتوان گفت که کاربر یا استفاده کننده فضا اصلی ترین و مهم ترین مولد فضا است. چرا که هر مساله ای و موردی از آنجا در معماری مهم به شمار می رود که بر کاربر موثر است و لزوم تامین خواسته ها و نیازهای کاربر مهم ترین اصل در معماری به شمار می رود.

حتی می توانیم پا فراتر بگذاریم و بگوییم که کارفرما به خودی خود مولد مساله نیست، بلکه آن چه وی مطرح می کند از حیث تاثیرات بر روی کاربران فضاست که اهمیت دارد و همین درباره قانون گذار و طراح و مولدهای دیگر مساله نیز صادق است چرا که تمامی اهداف و خواسته های آنها در راستای پاسخگویی به نیاز کاربران اهمیت دارد اگرچه رویکردها و مسیرهای آنان در این باره متفاوت است.

بنابراین لزوم شناخت کاربر، اهداف و نیازها و خواسته های وی در ابتدای مساله طراحی ، یکی از مهم ترین و تاثیر گذار ترین مراحل فرآیند طراحی بوده که تاثیر آن در نتیجه مساله بسیار مهم است. حال اگر کاربر و کارفرما یکی باشند مانند زمانی که برای یک فرد پروژه ای شخصی مانند خانه های مسکونی طراحی می شود، چون کارفرما همان استفاده کننده ی فضاست، بنابراین وی تا حدی از خواسته ها و اهداف خود آگاه است و با کمک طراح تحقق آنها در فضا امکان پذیر می شود. اما مساله آنجاست که بسیاری طرح ها را کارفرمایانی سفارش می دهند که استفاده کنندگان فضا نیستند مانند بناهای عمومی، مدارس، بیمارستان ها یا مجتمع های مسکونی.

در این مرحله طراحان در زمان انجام کار، کاربران فضا را نمی شناسند و از استفاده کنندگان واقعی فضا به دورند و این همان مشکلی است که زایسل آن را شکاف می نامد. زایسل کارفرمایان را به دو نوع تقسیم می کند: کارفرمایان استفاده کننده و کارفرمایان پرداخت کننده و معتقد است که حتی اگر میان طراحان با گروه اول رابطه خوبی وجود داشته باشد اما میان کارفرمایان استفاده کننده یا همان کاربران فضا با کارفرمایان پرداخت کننده و طراحان شکاف وجود دارد.

این مساله سبب شده تا طراحان نیاز پیدا کنند تا در مورد کاربران فضا به تحقیق و پژوهش بپردازند تا خواسته ها، نیازها و مشخصات آنان را تشخیص دهند و این سبب ورود  رشته های علوم اجتماعی و انسان شناسی شهری به معماری شد تا دسترسی به اطلاعات استفاده کنندگان واقعی را ممکن سازد. گرچه در عمل این ورود به صور صد در صد پاسحگو نبوده است و تمامی اطلاعات لازم را در احتیار طراح نمی گذارد بلکه فقط توصیفی ناکامل از شرایط حاضر را به دست می دهند اما باید توجه داشت که ذات بناهای عمومی این را ایجاب می کند و دسترسی دقیق به اطلاعات واقعی فضا واقعا ممکن نیست.

در آخر می توان توصیه کرد که طراحان بناهای عمومی، پژوهش های لازم را درباره استفاده کنندگان فضا، خصوصیات عمومی آنان مانند سن و جنس و طبقه اجتماعی و خواسته ها و نیازهای آنان صورت دهند. با شناسایی حداکثری کاربران، شکاف بین طراح و کاربران واقعی فضا کمتر می شود.

سومین مولد مسئله طراحی – طراح:

از میان مولدهای مسئله طراحی (طراح، کارفرما، کاربر و قانون گذار)، منعطف ترین جایگاه را می توان برای طراح در نظر گرفت زیرا یکی از مهمترین قابلیت های طراحان توانایی ارزیابی نقادانه قیودی است که خودشان وضع می کنند. در این مطلب به جایگاه طراح در مسئله طراحی می پردازیم. از طراحان انتظار می رود تنها به حل مسئله طراحی نپردازند بلکه نکات، دانش و علایق باطنی خود را در فرایند طراحی وارد کنند و همچنین در طرح مسئله و تشریح مسئله طراحی مشارکت کنند.طراح باید طبیعت علم و هنر را درک کند و قادر به طراحی باشد.

طراحی فرآیندی است مستلزم توانایی هایی مانند دستیابی به انواع اطلاعات ، درآمیختن آن­ها در مجموعه ای منسجم از ایده ها و نهایتا بوجود آوردن شکلی خلاقانه از آنهاست. طراحی مهارتی بغرنج اما آموختنی است. مهارتی پیچیده که می توان تحلیلش کرد، پروراند، و تجربه کرد.

امروزه طراحان متخصصان حرفه ای صاحب صلاحیت هستند که اگرچه در زمینه ی تصمیم گیری های تخصصی صاحب مهارت اند اما سعی می کنند استفاده کنندگان از طرح هایشان را در فرایند طراحی درگیر کنند. این رویکرد مشارکتی طراحی طیفی از فنون جدید، از پرس و جوی همگانی و استفاده از بازی و شبیه سازی تا روش های جدیدتر طراحی به کمک رایانه ها را دربرمی گیرد. این فنون تلاشی از جانب طراح برای تشخیص جنبه های اساسی است. سپس طراح راهکارهایی پیشنهاد می دهد و سعی در برآوردن خواسته های افراد غیر طراح دخیل در مسئله طراحی(کارفرما، کاربر و قانون گذاران) دارد. طراح، شکاف میان کارفرمایان و کاربران اصلی را به کمک تخصص و مهارت خود پر خواهد کرد

مسائل طراحی غالبا چند بعدی اند و زنجیره ای از خواسته ها با یک راه حل پاسخ داده می شوند. به بیان دیگر توانایی انسجام و تلفیق طراح منجر به پاسخی واحد به زنجیره ای از مسائل خواهد شد. هر مسئله ساختاری خاص خود دارد. طراحی خوب به توانایی طراح در همسویی با این ساختار و نه حرکت در خلاف جهت وابسته است. قابلیت ها و توانمندی های فردی طراح در تسهیل فرایند طراحی و حل مسئله طراحی تاثیرگذارند.

طراح لازم است تا در شناخت و تعریف مساله به کارفرما کمک کند تا به تعریف جدید و متناسبی دست یابند. پس از تشخیص خواسته ها و نیازها، طراح باید محدودیت های مساله را تبدیل به ایده های نو و جدیدی کند. بدین شکل، او هم رضایت کارفرما، قانون گذار و کاربران به دست می آورد و هم به راه حل نو و بدیعی دست پیدا کرده است.

چهارمین مولد مسئله طراحی – قانون گذار:

حال می دانیم در مساله ی طراحی هر کدام از مولدها چه نقشی دارند. حالا در مرحله اخر باید مولد دیگری به نام قانون گذار را تعریف کنیم. اگرچه قانون گذاران به طور شخصی و مستقیم درگیر مساله طراحی نیستند اما قوانینی را وضع می کنند که لازم است کاربر در آن محدوده کار کند.  این قوانین که طیف وسیعی دارند، می توانند در مراحل مختلف مساله طراحی، از طراحی تا بخش اجرا نقش داشته باشند. به عنوان مثال می توان  از ضوابط پارکینگ ها، عرض آنها، رمپ های پارکینگ ها و رمپ های معلولین، عرض مسیرهای سیرکولاسیون و یا در بخش سازه بنا مانند عرض ستون ها، مشخصات آنها و بسیاری موارد دیگر را نام برد.

این ها قوانینی هستند که در مساله طراحی با آن مواجه بوده و لازم به اجرای آنیم. این قوانین لازم است که به درستی لحاظ شوند تا در کنار برقراری امنیت فضایی، از نظر قانونی به مشکل نخوریم. ممکن است که گاهی این قوانین نیاز به تفسیر و باز شدن و یا تبصره های خاصی داشته باشند تا روند اجرای پروژه را برای طراح ممکن سازند.

گاها ممکن است بین طراح و قانون گذار پروژه تنش هایی وجود داشته باشد. برخی طرح ها ممکن است که از نظر قانون گذاران غیرقابل اجرا و یا پرخطر به نظر آیند و یا برخی قوانین در نظر معمار غیر ضروری و دست و پا گیرند. این مشکلی است  که بسیاری معماران ، در حین اجرا با سازمان های مختلفی مانند آتش نشانی، شهرداری، اداره های آب، برق و گاز و یا حتی سازمان های بهداشتی با آن روبرو خواهند شد.

بنابراین حتی اگر برخی قوانین به نظر غیر لازم برسند، اما علاوه بر لزوم رعایت آنان جهت پیشبرد قانونی کار، به امنیت و بی خطر بودن پروژه کمک خواهند کرد.

مهمی که اگر رعایت می شد، ما هموطنان خود را در پروژه متروپل از دست نمی دادیم.

منابع فرآیند طراحی – از آغاز تا پایان:

باقری طالقانی، ابراهیم؛ پورمند، حسن علی(1396) طراحی مساله محور و راه حل محور در روش شناسی طراحی ، نشریه دستاورد، شماره 27، صص18-25.

پی. دورک، دانا(1398) برنامه دهی معماری، مدیریت اطلاعات برای طراحی، ترجمه ی امیر سعید محمودی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.

دانشگر مقدم، گلرخ( 1388) فهم مساله طراحی در آموزش معماری، نشریه هنرهای زیبا، شماره 37، صص 59-68.

لاوسون، برایان(1387) طراحان چگونه می اندیشند؟ ابهام زدایی از فرآیند طراحی، ترجمه ی حمید ندیمی، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران.

محمودی، امیر سعید(1389) برنامه دهی معماری، یک ضرورت برای طراحی، نشریه هنرهای زیبا، شماره 44، صص 77-85

ناری قمی، مسعود(1394) پارادایم های مساله در معماری، رویکردی به طرح مساله ی فرهنگ گرا و کاربر محور در معماری، نشر علم معمار، تهران.